جدول جو
جدول جو

معنی هلی نمک - جستجوی لغت در جدول جو

هلی نمک
مرتعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم نمک
تصویر هم نمک
دو یا چندتن که با هم نان ونمک خورده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نمک
تصویر بی نمک
آنچه نمک نداشته باشد، کنایه از کسی که صورت و کردار و رفتارش دلپسند نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
آنکه به بیماری کلی مبتلی است. خوره ناک. جذامی. (فرهنگ فارسی معین). خوره ای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون مرد کلی ناک را پاک کرد؟ (ترجمه دیاتسارون ص 50). و رجوع به کلی (بیماری) شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ نَ مَ)
در طبرستان حاصل شود و کیفیت تکون وی آن است که به لب های طغارهای شراب جمع شود شبیه نمک و در قعر قرابه ها بنشیند و مقدار دو استار از وی اسهال صفراوی آورد و اگر صفرا نباشد تا بدفع او مشغول شود در معده هضم شود مضرتی نرساند و در لون او سرخی دیدم شبیه به سرخی که در دردی شراب بود و گویند که چون شراب غوره را در شیشه ها کنند بتدریج در قعر آن می نمک بنشیند. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). میمنک. رجوع به میمنک شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ مَ)
همسفره و هم خوان. (آنندراج). دو تن که با هم نان و نمک خورند. همنشین. دوست
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلی ناک
تصویر کلی ناک
آنکه به بیماری کلی مبتلی است خوره ناک جذامی: (چون مرد کلی ناک را پاک کرد (عیسی))
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه نمک ندارد، آنکه شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند بی لطف مقابل ملیح نمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نمک
تصویر هم نمک
دو یا چندتن که باهم نان ونمک (غذا) خورند (نسبت بهم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نمک
تصویر بی نمک
((نَ))
آن چه نمک ندارد، آن که شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند
فرهنگ فارسی معین
فاقدنمک، بی لطف، بی طعم، بی مزه، لوس، یخ
متضاد: ملیح، نمکین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام مرتعی در حوزه ی کارمزد سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
گیلاس وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
کلوخه ی نمک، نمک سنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
نمک مخصوص لیسیدن گوسفند و گاو
فرهنگ گویش مازندرانی